بند اول                                                             
آناهيتا تو در ناسوت درون سفر بسيار کرده اي و از اين روست که از ژرفاها نمي ترسي اين سفر با من به ژرفترين ژرفاها خواهي رفت به دخمه هاي درون. آنجا که گناهاني جانفرسا روح پرستندگانت را مي خشکاند . اسفل السافليني که براي فرو ريختن آفريده شده است و بس.وه که چه تاريکي هولناکي بر اين دخمه عظيم حکمفرماستنگاه کن نگاه کن که دروغ چگونه – چون اختاپوسي گرسنه – بر پيکر بي رمق او مي تند! چه بسيار شنيده ام از سقوط بزرگ. واينک نظاره مي کنم که چه سان آدمي از درون مکيده مي شود؛ هرگز بدين يقين نرسيده بودم که آدمي خود پرتگاهي هولناک است. آناني در اين ابرنشيب نمي غلطند که بر پستوهاي آن واقفند... و تو بدون راهنما هرگز راه بدان کوره راهها نخواهي برد. آفتابي بايد که اين دخمه ها را چون بستر آبگيرهاي کوچک از هم بگسلاند. آفتابي که تازيانه خويش را بي مهابا بر اين ديواره ها بکوبد.مادامي که انسان در خود نابود نشود انسان بازپسين زائيده نخواهد شد.آفتاب درون چه مي تواند باشد آناهيتا؟ مگر نه اينکه انسان کروي ترين کره هاست چه اينکه از هر جا بياغازي نقطه پايانش همانجاست.من با تو سفر بسيار خواهم کرد و از آفتاب درون خواهم گفت.
بند دوم
آناهيتا، هرگز به اين انديشيده اي که انسان چه سان به حيوانات عشق مي ورزد و سگان را گرامي مي دارد؟. معبد "نارسينا" با درختان غول آسا احاطه شده اند که غرابان سيه فام بر شاخسارهاي آنان خانه دارند. و معابد خدايان بزرگ ناپير و تاريشا نيز...

                                                                       به ادامه مطلب مراجعه كنيد...




برچسب ها : كتيبه آناهيتا,

موضوع :
تاریخ ایران ,  ,