وطنم آنجايي است ،که طلوع خورشيد از نفسهاي بلندش متبسم شده است
وطنم آنجايي است ،که اهورا لب آبش ،به شرابي سيراب کند مجنون را
وطنم آنجاي است که جهنم نتواند ببرد، خون سياوشها را
وطنم آنجايي است ،که تن پاک و شريف آرش، از بر آن متولد شده است
وطنم حافظ و سعدي، وطنم عطار است
وطنم کاوه و رستم، وطنم فرهاد است
وطنم آبي فارس ، وطنم خرمشهر و خزر است
وطنم رود سپيد و ارس است، وطنم کارون است
وطنم خشت به خشتش شده است رستم و زال
وطنم ديده بديده وطنم خواب به خواب
وطنم لاله ي احساس، وطنم ياس کبود
وطنم سايه ياري است که مجنون شده است
بدريد است و شب، هنگام خيابان شده است
وطنم برگ گل مريم و ياس، وطنم شيرين است
وطنم عطر و عبير، وطنم کافور است
وطنم روز ظهور، وطنم باران است
وطنم دشت کوير و لوت است، وطنم ايران است
اي ايران ، وطنم
خاک پاکت را من، بوسه زنان مي بويم و به در گاه خدا مي خوانم
زنده بادا وطنم
نظرات شما عزیزان: