این دفتر دانایی این طرفه ره آورد

الهام خدایی است که فردوسی توسی

از جان ودل آن را بپذیرفت

با جان ودل خویش بیامیخت

                    بیاراست بپرورد

ده قرن قزون است که در پهنه ی گیتی

میدان شکوهش را 

                         کس نیست هماورد

ده قرن از این پیش

آیا چه کسی دید که این مرد

با آتش پنهانش

با طبع خروشانش

سی سال شب وروز چه ها گفت چه ها کرد

امروز هنوز از پس ده قرن که این ملک

در دایره ی دوران گشته است

آیا چه کسی داند سی سال در آن عهد

بر این هنری مرد سخن ور چه گذشته است؟

انگیزه اش از گفتن شهنامه چه بوده است

سیمای اساتیری ایران کهن را

آن روز چرا گرد ز رخساره زدوده است؟

سی سال برای چه برای که سروده است.

*

می دید وطن را که سراپا همه درد است

می دید که خون در رگ مردم

افسرده و سرد است

آتشکده ها خالی خاموش

لبخند فراموش

بیگانه نشسته است بر اورنگ

از ریشه دگرگون شده فرهنگ

می گفت که :(هنگام نبرد است)

با تیغ سخن روی بدان میدان آورد

سی سال به پیکار بر آن پیمان پیمود

جان بر سر پیکارش فرسود نیاسود

وجدانش بیدار

ایمانش روشن

جانمایه ی شعرش همه ایرانی و ایران

طومار نسب نامه ی گردان و  دلیران

نظمی که پی افکند

کاخی که بنا کرد

*

شهنامه به ایران و ایرانی می گفت:

یک روز شما در تنتان گوهر جان بود!

یک روز شما بر سرتان تاج کیان بود

وان پرچمتان رایت مهر و خردو داد

 افراشته بر بام جهان بود .

شهنامه به آن مرد خود باخته میگفت:

بار دگر انگونه توانمند توان بود

*

این دفتر دانایی

                  این طرفه ره آورد

الهام خدایی

فرمان اهوراست

روح وطن ماست که فردوسی توسی

با جان دل خویش بیامیخت بیاراست بپرورد

آنگاه چنین نغز و دل افروز و دل آویز

در پیش نگاه همه آفاق بگسترد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: