منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

بـا تـوگـويـم ميهنــم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم آسمـانـت را پُـلِ پـروازِ سُنبـل مـی کنـم در سـرِ پيـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل مـی کنـم جـاودانـه ميهنـم اين بـار هـم مـی سـازمـت چون درفـش کـاويـان هر جای می افرازمت همچـو رستـم می کَـنم ديـو پليـدی را ز جـای چـون فـريـدون شـوکـت ديـريـنه می پـردازمت با تـو مـام ميهنـم ديـرينه پيمـان می کنـم گـر که ايـرانـم نبـاشـد، تـرک ايـن جـان می کنم همچـو آرش بر پَـرِ البـرز جـان بـر کَـف بـه پـای کوهسـاران را پُـر از آواز ايــران می کنم بـا تـو گـويـم ميهنـم اين بـار هـم گـل می کنم با تـو گـويـم ميهنم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
ایران جاویدان

 سرآغاز

مجله هنر‌و‌مردم به استناد مسئوليتي كه در تشكيل نمايشگاه گوهرنشاني جشنهاي فرهنگ و هنر آبان 1347 به‌عهده داشتم تنظيم مقاله‌اي درباره هنر زيورسازي و گوهرنشاني ايران را به من محول داشت. اداي حق مطلب با اندوخته اندكي كه در اين زمينه داشتم آسان نبود و از اندازه‌ام خارج ولي حكم بر اين شد كه آنچه از اندك فراهم است بازگو شود ، باشد كه موجبي براي بحث و نقد در اين زمينه گردد و اساتيد فن و هنرمندان و هنرشناسان ارجمند در اين زمينه آنچه دارند و حق است مدون سازند تا به حليه طبع آراسته گردد ، اميد اين است:

پيش گفتار

تزئين خود و آراستن خويش با اشياء فطرت بشر است. اقوام بدوي و آدمهاي دور از تمدن جنگلهاي آمريكاي جنوبي هم خود را با استخوان شكار و گاه استخوانهاي انسان تزئين مي‌كنند. بشر در مراحل ابتدائي‌تر از صمغ‌ها و خاك‌هاي رنگين استفاده كرده خود را مي‌آراست و به‌تدريج هم‌پا با سير تكامل تمدن تكامل چشم‌گيري در ساخت و پرداخت زينت‌آلات پيدا شد تا جائيكه به تمدنهاي درخشان هزاره‌هاي سوم و دوم قبل از ميلاد مي‌رسيم.

 آدمهاي متمدن اين دوره‌ها كه از آثار باقيمانده آنها پي به تمدن و نحوه تفكر و عادات و قراردادهاي [30]  اجتماعي‌شان برده مي‌شود بدون شك انسانهاي هنرمندي بوده‌اند كه با آنكه مظاهر تمدن امروزي را فاقد بوده‌اند فكر لطيف و وجدان آرام آنان آثار هنري آن دوران را در حد كامل زيبائي و ظرافت درآورده است. در اين دوره‌ها همراه اين درخشندگي هنري ، هنر و فن تزئين انسان و آرايش و پيرايش آدمي و كاربرد آفريده‌هاي زيباي طبيعي در مصنوعات هنري و آفرينش زيورآلات خاص نيز پيشرفت درخشان داشته است آنچنان‌كه گوشه‌اي از جامعه‌شناسي دورانهاي كهن را بايد با مطالعه زيورآلات آن ايام روشن داشت. بنابراين بررسي چگونگي هنر زيورسازي زمانهاي پيشين در دنياي هنر امروز لازم است.

تاريخچه

در تمدنهاي قديم در سرزمين فراعنه و بين‌النهرين و ايران و هندوچين توجه بهتر زيورسازي در ميان عام و خاص به تناسب رواج داشته است و گواه اين مطلب زينت‌آلاتي است كه در كاوشهاي باستانشناسي بدست آمده‌است. جاي كمال دقت و بررسي است كه شكل و نوع استفاده از زيورآلات تقريباً از قديم تاكنون تغييري نكرده است هنوز هم زيورآلات به اشيائي اطلاق مي‌شود كه براي آويختن به گردن و گوش و بستن بر مچ و بازو و در بانوان در تزئين مو و . . . . بكار مي‌رود.

 
 

در ايران باستان در دورانهاي قبل از مادها و در هزاره‌هاي سوم و دوم قبل از ميلاد در كاوشهاي باستانشناسي تپه سيلك مارليك -  زيويه -  حسنلو  و . . . . آثاري بدست آمده‌است كه در حد خود زيبا و بي‌نهايت دقيق و صحيح ساخته و پرداخته شده‌است. اين آثار بيشتر از سفال و فلزات گرانبها به‌خصوص طلا و نقره مي‌باشد. بدون شك چوب و فلزات زنگ‌زن و مواد فاسد‌ شدني ديگر نيز در ساختن زيورآلات بكار مي‌رفته كه گذشت ايام آنان را از بين برده است. گردن‌بند‌ها و گوشواره‌هاي طلا و دستبند و بازوبندهاي زيبا كه در جستجوهاي باستانشناسان پيدا شده و در موزه‌ها ضبط است مي‌تواند علاوه بر مطالعات روابط اجتماعي و طرز زندگي مردم آن روز نمونه و الگوي كاملي براي هنرمندان و صنعتگران چيره‌دست امروز باشد.

زينت‌آلات مكشوفه مربوط به دوره هخامنشيان زيبا و ظريف و از نظر فن زرگري دقيق و بي‌نقص است. ريزه‌كاريهاي اين اشياء كه بيشتر با حكاكي و مجسمه‌هاي قالبي همراه است در حد كمال مي‌باشد. در دوره اشكانيان آثار زيبا و جالبي در اشكال گوشواره - النگو - سينه‌ريز و گردن‌بند بدست آمده‌است كه نمودار هنر پيشرفته و تكامل‌يافته آن ايام مي‌باشد و بايد با مطالعه اين زيورآلات تتبع و تحقيق بيشتري در زمينه جامعه‌شناسي پارتها به عمل آيد كه بطور حتم صفحات تاريك بسياري را روشن خواهد داشت. زيورآلات مربوط به دوران ساسانيان كه فن زرگري در آن بي‌نهايت پيشرفته بوده‌است نمونه‌هاي ديگري از گنجينه [31] هنر ايران در زمينه اشياء تزييني براي خودآرائي است. در تصاويري كه از مجالس شاهان ساساني روي بشقابهاي نقرة حكاكي شده و قلمزده باقي است انواع زيورآلات در بر و بالاي پيكره‌ها به چشم مي‌خورد.

 

يك قطعه گل سينه ساخت هنرمندان زرگر و گوهرنشان دوره ساساني به‌شكل طاوس كه در نهايت ظرافت ساخته شده است

يك نمونه از دست‌بند طلا موجود در موزه آرميتاژ از كارهاي دوره هخامنشي

 

 توجه بهتر زيورسازي در دوره اسلامي روز‌ به روز بيشتر شده‌است و به‌تدريج هنر زرگري و زيورسازي با هنر گوهرنشاني همراه مي‌شود. ابتدا سنگهاي لاجورد طبيعي و به‌تدريج عقيق و شبق و در دورانهاي نزديكتر با زبرجد و ياقوت و زمرد و الماس و برليان در تزيين زيورها بكار رفته و در قرن كنوني و زمان معاصر كاربرد فيروزه نيز به‌عنوان نگين‌هاي تزييني رونق پيدا كرده‌است.

چگونگي وضع كنوني

 

 

 

فراهم نبودن پاره‌اي از سنگهاي قيمتي در محدودة مرزهاي ايران و گرانبهائي آنها موجب شد كه به‌تدريج توجه از هنر زيورسازي و آفرينش آثاري ظريف و زيبا هم‌پا و برابر آثار دوره‌هاي كهن سلب و معطوف به رنگارنگ كردن قطعه‌اي طلا يا پلاتين با اين سنگ‌هاي گرانبها و خوش‌رنگ و تراش گردد و بدين ترتيب امروزه اغلب يك گردن‌بند زيبا و يا دستبند قشنگ و انگشتري ظريف به آني اطلاق مي‌شود كه نگين گران‌قيمتي داشته باشد و هر چه قيمت بالاتر شد نفيس‌تر تصور مي‌شود. با اين‌همه در همين روزگار نيز استادان عاليقدري در ساخت و پرداخت زيورآلات كار مي‌كنند كه هنرشان اصيل و كارشان بديع و آفريده‌شان شكيل و زيباست ولي هم تعداد آنها كم است و هم آفرينش آثارشان محدود است و هم ياراي مقاومت در برابر فرآورده‌هاي ماشيني كه به سرعت به‌عنوان آثار هنري زرگري و زيورسازي به بازار عرضه مي‌شود و حتي در نمايشگاههاي هنري جا باز مي‌كند ندارند.

 

 

برنامه امروز

گنجينه گرانبهائي كه از زمانهاي قديم براي ما باقي مانده است و نمونه‌هاي جالبي كه در اين مجموعه وجود دارد مي‌تواند الگوي كار براي طراحان و هنرمندان و صنعتگران زيورساز ما باشد. تزيين اين زيورآلات با سنگهاي قيمتي و رنگ‌آميزي آنها با اين سنگها و يا هر سنگ رنگين ديگر مي‌تواند در آفرينش آثار مزبور زيبائي و ظرافت بيشتري را به‌وجود آورد و در اين ميان كاربرد فيروزه سنگ زيبا و فراوان ايران كه گوهر زيباي كشور ماست در تزيين زيورها با رنگ جادوئي و زيبا و درخشندگي و جلاي مخصوص خود كوشش تازه‌اي خواهد بود براي احياي هنر زيورسازي قديم ايران باستان و گامي تازه‌تر در پيشرفت هنر گوهرنشاني و راهي در جهت عرضة صحيح فيروزه ، ارمغان كشور ايران باستان به دنياي جوان. در اين راه وظيفة بخش دولتي ايجاد نمايشگاه ، تشويق هنرمندان ، تشكيل مسابقات هنري و در نظر گرفتن جوايز براي هنرمندان زبده ، تشكيل كلاسهاي مخصوص طراحي زيورآلات در هنرستانها و هنركده‌ها و ارشاد و راهنمائي بخش خصوصي است و وظيفة بخش خصوصي كوشش در اجراي طرحهاي اصيل ، برخورداري از تجربيات و اندوخته‌هاي قديمي ، آفرينش آثار جالب هنري ، قبول راهنمائيهاي مؤثر و كوشش در بازاريابي و جلب توجه هنردوستان و هنرشناسان مي‌باشد.

 از تمام اين كوششها جمعاً كشور بهره‌مند خواهد شد و در اين ميان سود اقتصادي آن نيز متوجه بخش خصوصي خواهد بود. اميد آن است كه جنبشي شايسته در اين زمينه پديد آيد و اميد ديگر آنكه صاحب‌نظران درباره زيورسازي و گوهرنشاني آنچه مي‌دانند مدون سازند و بجاست كوششي را كه آقاي يحيي ذكاء در تدوين كتابي در همين زمينه انجام داده‌اند يادآور شد.

 

گوشواره طلا گوهرنشان كار هنرمندان ايراني در دوره سلوكيها

بازوبند طلا كار هنرمندان دورة هخامنشي در موزه بريتانيا

نمونه ديگري از دست‌بند طلا كار هنرمندان زرگر دوره هخامنشي



آریایی ها

 

 

 

 

 

آريايي ها اقوامی چادرنشين و كوچ نشين بودند كه دام داري می کردند و همراه با دام هايشان در كنار رودخانه ها و چراگاه ها زندگي مي كردند . البته سرزمینی که اقوام اصلی آریایی ها در آن می زیستند به درستی معلوم نیست ولی برخی آن را شمال کوه های هندوکش و یا اندکی فراتر از آن در روسیه ، حوالی دریاچه آرال و در اطراف رودخانه های جیحون و سیحون تا امتداد شمال خاور افغانستان امروزی و شمال فلات ایران می دانند .

مسیر مهاجرت آریایی ها




برچسب ها : آريايي ها, ايران اسلامي, ايران آريايي,

موضوع :
تاریخ ایران ,  , 


 

  افتخار ایرانی بودن:

 

 

گوته شیطان ادبیات: روزی دلیری از سرزمین پارس به تصرف جهان خواهد

 

 

پرداخت و کسی نمیتواند جلویش قد علم کند...

 

 

پبامبر اعظم(ص): روزی مردانی از سرزمین پارس به دور ترین نقطه ی علم

 

 

خواهند رسید

 

 

ناپلئون بناپارت: اگر نیمی از لشگریانم ایرانی بودند تمام دنیا را فتح

میکردم...




برچسب ها : افتخار به ايراني بودن,

موضوع :
تاریخ ایران ,  , 

ایران‌شناسی مطالعه فرهنگ و تاریخ ایران‌زمین را گویند. البته نمی‌توان دقیقا تعریفی از ایران‌شناسی ارائه کرد که جامع و مانع باشد اما می‌توان به تعاریفی دست یافت که بتوان حوزه مطالعات ایران‌شناسی را با ان تشریح کرد.

ایران‌شناسی شاخهٔ منظمی از دانش است که به مطالعه دانش فرهنگی ایران از زمان باستان تا حال می‌پردازد. (شامل ایران‌شناسی کهن و ایران‌شناسی نو). این فرهنگ شامل تاریخ، ادبیات، هنر و فرهنگ ایران کهن و ایران نو و به همراه فرهنگ تودهٔ آن می‌شود. علاوه بر این به مطالعه زبان‌های ایرانی نیز پرداخته می‌شود. ایران‌شناسی محدوده جغرافیایی کشورهای امروزی ایران، افغانستان ازبکستان و تاجیکستان را شامل می‌شود.




برچسب ها : ايران, ايران شناسي,

پس از انقلاب مشروطه در شاهنشاهی ایران در زمان مظفرالدین‌شاهقاجار، حکومت مشروطه در ایران تشکیل شد و نخستین انتخابات‌ها کمی بعد در ایران آغاز شد.

پس از انقلاب اسلامی ایران نیز مردم‌سالاری تشکیل شد و انتخابات ادامه یافت. هم‌اکنون همهٔ قوه‌ها مستقیم یا باواسطهٔ مردم انتخاب می‌شوند.




برچسب ها : ايران, انتخابات در ايران,

استفاده از گاه‌شمار یا تقویم در ایران به بیش از دو هزار سال قبل از میلاد مسیح و همچنین پیش از پیدایش زرتشت بر می‌گردد. در گذر زمان گاه‌شماری ایرانی دگرگونی‌های زیادی کرده‌است. در ایران از روش‌های گاه‌شماری متفاوت مانند گاه‌شماری خورشیدی و گاه‌شماری ماهی و همچنین با مبداهای متفاوت مانند تاج‌گذاری کوروش یا

هجرت محمد استفاده شده‌است.

یکی از کوشش‌های همیشگی ایرانیان، تنظیم سال‌شماری بوده‌است که با تقویم طبیعی و دوره رویدادهای کیهانی، حداکثر انطباق را داشته‌باشد. این کوشش منجر به ایجاد و بهره برداری از تقویم‌ها و نظام‌های گاه‌شماری بسیار متعدد و متنوعی شد که در نهایت با تدوین و تنظیم

تقویم اعتدالی ایرانی به حداکثر دقت ممکن برای تطبیق تقویم قراردادی با تقویم طبیعی دست یافته شد. و امروزه نیز این تقویم همچنان دقیق‌ترین تقویم تاریخ بشر شناخته می‌شود. گمان نمی‌رود که هیچ ملت و تمدنی به اندازه ایرانیان تا این اندازه به بررسی و پژوهش در تقویم‌شناسی پرداخته‌باشند. فهرست نسخه‌های خطی

احمد منزوی، خود به تنهایی نشان‌دهنده بیش از دو هزار نسخه تقویمی و خطی منتشرنشده به زبان فارسی است. بیشترین کتیبه‌های باستانی در زمینه

نجوم و گاه‌شماری که در

میان‌دورود بدست آمده‌اند، به دوران فرمانروایی

کاسیان و

هخامنشیان منسوب هستند. کوشش و پیگیری شگفت‌انگیز دانشمندان ایرانی، منجر به پیدایی دقیق‌ترین گاه‌شماری جهان در ایران شده‌است.

[


برچسب ها : گاهشماري ها در ايران,

ديدن به هنر نيست، به دانش‌هم نيست، شعر وشاعري را هم يدك نمي‌كشد.

مرغ‌ها هم مي‌بينند. موش‌ها هم مي‌بينند. گوسفندها وگرگ‌ها هم مي‌بينند. آدم‌ها هم مي‌بينند.

آدم‌ها گاهي مثل مرغ‌ها مي‌بينند، گاهي مثل موش‌ها، برخي همچون گوسفندان، وبرخي مانند گرگ‌ها. پس ديدن به هنر نيست، به دانش‌هم نيست. حتي به آدم بودن‌هم نيست.

مرغ‌ها هستي را نقطه‌نقطه مي‌بينند. هر نقطه‌اي يك دانه ارزن، يك دانه گندم، يك حشره مرده، يا هرچيز ديگري كه با چينه‌دان سازگار باشد. نقطه‌ها به‌هم نمي‌چسبند. لحظه‌ها هم. زندگي يك نقطه بيشتر نيست. يا يك لحظه. هرلحظه‌اي يك نقطه است. درست مثل دانه ارزن، يا هرچيز ديگري كه با چينه‌دان سازگار باشد. آن يك نقطه كه تمام شد، نقطه ديگر درست مانند نقطه قبلي است.

براي ديدن، مرغ‌ها استعداد آدم شدن ندارند. اما شايد آدم‌ها استعداد مرغ شدن را داشته‌باشند.

موش‌ها شايد هستي را به همان تونل‌هاي پر پيچ‌وخمي مي‌شناسند كه همه مثل هم هستند. يك سر به انبار خوراكي‌ها وطعمه‌ها، آن سر ديگر به حريم خانه. درازي راه با طولِ زمان يكي است. رفت وبرگشت، يك زندگيِ كامل است. هربار همان است كه پيش از آن بوده است. وقتي همه رفت وبرگشت‌ها مثل‌هم باشند، زندگي يك رفت وبرگشت بيشتر نيست.

موش‌ها زندگي را مي‌بينند، برخي آدم‌ها استعداد اين گونه ديدن را دارند. اما شايد موش‌ها، استعداد آدم شدن را نداشته باشند.

يك روز كه گوسفند جواني را سر مي‌بريدند، چندتا گوسفند ديگر هم آنجا بودند. ديدم كه گوسفندها اين واقعه را نمي‌بينند، اما علف‌ها را مي‌ديدند. گاهي آدم‌ها چه‌قدر شبيه گوسفندها مي‌بينند.

گرگ‌ها، بيشتر سگ‌ها را مي‌بينند تا آدم‌ها. گوسفندها هم در نگاه آن‌ها شايد سگ‌هايي ترسو هستند كه بايد خفه شوند.

من نمي‌دانم كه آدم چگونه بايد ببيند، اما اين را مي‌دانم كه نمي‌توانم نگاهم را از تاريكي‌ها برگيرم. زندگي برايم نقطه‌هاي جدا ازهم نيست. زندگي براي مرغ‌ها روشن وآشكار است، يك نقطه، خواه گندم يا هر چيز ديگر. زندگي براي موش‌ها روشن است، يك راه رفت وبرگشت. زندگي براي گوسفندان هم روشن است، علف، علف، علف.

مرغ‌ها، موش‌ها، گرگ‌ها، سگ‌ها، همه انگار زندگي را مي‌بينند. شايد از آن رو كه تاريكي را نمي‌بينند.

گستره‌هاي روشنائي‌ام قايقِ كوچكي است در ظلمات بيكرانه.

ديدن به هنر نيست. به دانش‌هم نيست. شعر وشاعري‌ را هم يدك نمي‌كشد.

ديدن براي من، شايد، تقلا كردني است در ظلمات.

                                                                   علی طهماسبی





برچسب ها : ديدن,

این روزها بازار انتخابات ریاست جمهوری یازدهم داغ شده و داغ تر هم می شود . در این بین کسانی هستند که به دلیل داشتن پست های مختلف در نزد مردم شناخته شده  هستند و کسانی هم هستند که هیچ اسمی از آنها برده نمی شد ولی حالا به خاطر اهانت ها و تهمت های بی حد و حصر به رییس جمهور مردمی ، به نان و نوایی رسیده اند و اسمشان را تا حدودی لق لق دهان مردم کرده اند . معروفیت این اشخاص نه به دلیل مهارت یا تدبیر در امر مدیریت است بلکه به خاطر زدن حرف های دهن پر کن و اهانت به این و آن مخصوصا رییس جمهور است .

رسیدن به قدرت به چه قیمتی ؟ به قیمت نابودی سرزمینمان ایران ؟! ! به قیمت خون مردم ؟ ! !

دوره ریاست جمهوری جناب دکتر تقریبا تمام شد ولی روسیاهی ماند به زغال .

لقمان را گفتند ادب از که آموختی ؟ گفت از بی ادبان .

اگر این سوال را الان ازش می پرسیدیم احتمالا جواب میداد : " از کسانی که برای رسیدن به جایی  ، دیگران را نابود می کنند . "

الان این طور شده . می خواهی به جایی برسی به رییس جمهور توهین کن . می خواهی عزیز برخی آقا زاده ها بشوی تا می توانی بر علیه یک ملت حرف بزن .

عجب دنیایی شده .



همه سخنان آقا را شنیدند : کشاندن اختلافات به میام مردم " خیانت " است .

خیانت از طرف چه کسی ممکن است بروز کند . این حرف برای به تله انداختن کسانی است که برنامه نابودی کامل احمدی نژاد در روزهای آینده را در سر می پرورانند . این حرف در ظاهر بر اساس بی تدبیری دکتر گفته شده که نامه لاریجانی را علنی کرده است ولی در واقع این حرف برای حفاظت بیشتر از دکتر است . او تنها مانده است . پس در روزهای آینده می بایست شاهد حملات بیشتری باشیم ولی این حرف دست هر کسی را که می خواست در روزهای آتی با مصاحبه های جنجالی جو مملکت را متشنج کنند و فضا را هر چه بیشتر بر علیه رییس جمهور نماید را بسته است .

البته ناگفته نماند که ریس جمهور هم نباید نامه محرمانه را علنی کند . .

این یک حرکت خیلی خوب برای جلوگیر از ایجاد تنش در بین مردم بود . دیگر کسی نمی تواند بر علیه یکدیگر مصاحه کند . نه رییس جمهور بر علیه کسی و نه کسی بر عله رییس جمهور .

چونکه دشمنان دکتر زیاد هستند پس یه جورایی به نفع رییس جمهور شد تا کمتر بر علیه او مصاحبه کنند .



ایرانی زدایی در مراحل مختلف تاریخ اتفاق افتاده‌است اما بطور خاص عنوان سیاست انگلستان در دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ میلادی برعلیه ایران برای جداسازی بحرین و تغییر بافت جمعیتی آن در قالب سیاستهای ضد-ایرانی این کشور اطلاق می‌گردد. قسمتی از این بسته سیاستی شامل مهاجرت دادن اعراب و نژادهای دیگر از مستعمرات انگلیس به بحرین بود.

 

 

[۱]

این سیاست در پی تلاشهای امپراطوری بریتانیا برای خروج از کشورهای اسلامی در پی تضعیف این حکومت پس از جنگهای جهانی و بحران اقتصادی در نظر گرفته شده بود

ایرانی زدایی به سیاستهای سلبی ضدایرانی یا تاکید بر ایجاد، بزرگنمایی کردن و نهایتا تبدیل به تهدید و بحرانی نمودن آندسته از اهداف داخلی یا روابط خارجی که براساس فرهنگ ایرانی بنا نهاده شده‌است توسط کشورهای خارجی اطلاق می‌گردد. این نوع سیاست در طول تاریخ با راهبردها و راهکارهای تغییر ترکیب جمعیتی، تغییر زبان، تغییر دین، تغییر رسم الخط، تبلیغ علیه بنیانهای فرهنگی و دینی که خاستگاه آنها کشور ایران است صورت می‌گیرد.

بصورت خاص انگلستان در سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۱ سیاستی را با نام سیاست ایرانی زدایی (به انگلیسی:Deiranisation) اعلام کرد که قسمتی از این بسته سیاستی تغییر بافت جمعیتی، فرهنگی و زبانی مجمع الجزایر بحرین بود.

محمدرضا اسدزاده در خصوص تلاش برای تغییر نام و ایرانیت زدایی باکو چنین می‌نویسد: "جالب است که همه‌ترک‌انگاران در راستای ایرانی‌زدایی از این منطقه، ابتدا نام «باکو» را به «باکی» برگردانده‌اند و حال برایش ریشهٔ ترکی نیز پیدا کرده‌اند به معنای تپه!"[۲]




برچسب ها : ايران زدايي,

پاسخ های حکیمانه ارد بزرگ به پرسشهایی پیرامون آزادی

از آزادی زیاد شنیده ایم اما کمتر به اصل و هدف واقعی از آزادی پی برده ایم در واقع حاشیه های آزادی ما را از مفهوم واقعی آن دور کرده است ارد بزرگ متفکر نامدار کشورمان در پاسخ هایی کوتاه ما را با" آزادی" آشناتر می سازد :

* آزادی چیست ؟
ابزار پیراستن نارستی های آدمیان است .

* دشمنان آزادی چه کسانی اند ؟
خودکامگان
گروه هایی که بی هماورد ، دستگاه فرمانروایی را در اختیار می گیرند .

* آیا آزادی بستر هرج و مرج ، شورش و بی بند و باریست ؟
آزادی خود بزرگترین مانع هر نوع هرج و مرجی است .

* عده ایی می گویند آزادی غرب را به فساد رساند ؟
آنها پیشینه اروپا و باختر را نمی دانند
این بخش از جهان امروز پاکترین دوران خویش را تجربه می کند .

* بدترین تعریف از آزادی چیست ؟
همین موردی که شما گفتید ، برابر دانستن آزادی با بی بند و باری !

* چرا عده ایی این تعریف را از آزادی دارند ؟
چون بیم دارند داشته هایشان از دست برود
آنها می دانند وجود آزادی رسوایشان می کند
پس به بدترین شکل ممکن آن را هجو می کنند .

* آزادی فکر و بیان کی بدست می آید ؟
آن گاه که بتوان خودکامگان را با قوانین و هنجاری درست مهار کرد .

* چه کسانی بزرگترین مدافعان آزادیند ؟
از خود گذشتگان
آنانی که قدرت را بدون ترس به دیگری واگذار می کنند .

* آزادی دارای چه ویژه گی اساسی است ؟
ارزیابی و نقد ، بزرگترین ویژه گی آن است .
آنگاه که ارزیابی نباشد کاستی ها بر ملا نمی شود .
پلشتی روز افزون می گردد و نامردمان به نابکاری خود ادامه می دهند .

* آیا از دیدگاه شما آزادی تنها در اندیشه و بیان خلاصه می شود ؟
رسیدن به چنین هدفی خود موجب پیدایش آزادی در میدانهای دیگری همچون اقتصاد می گردد .

* آیا واژه آزادی برای ایرانیان وارداتی است ؟
ایرانیان خود نخستین منادیان آزادی بوده اند
آزادی همواره یکی از خواسته های مهم مردم ایران بوده است
مجلس ریش سفیدان در تمامی سلسله های باستانی ما وجود داشته است .
در دوره اشکانیان بارها این مجلس پادشاه ایران را تغییر داد .
حال آنکه اروپا در دست فرمانده هان نظامی بود .
آزادی در ایران نه تنها وارداتی نیست بله زایشگاه و رویشگاه آن نیز هست .

* چرا خودکامگان نمی توانند خواست رسیدن به آزادی را ، از اذهان مردم پاک کنند ؟
چون آزادی آمیخته است با سرشت آدمی .
آدمها می خواهند در سرنوشت خود و فرزندانشان سهیم باشند .
نداشتن آزادی موجب بغض و کینه همگانی می گردد .

* چرا عده ایی آزادی خواهی را نتیجه و برآیند میل حیوانی انسان می دانند ؟
آزادیخواهی برآیند پاک ترین منش آدمیست .
نتیجه خرد است .
خواستی است آسمانی .
تنها کسانی در راه آزادی گام بر می دارند که خواسته های فردی خویش گذشته اند .

آزادی باجی به مردم نیست ! چرا که مال و داشته آنهاست.ش




برچسب ها : آزادي,

موضوع :
تاریخ ایران ,  , 

زبان فارسی

      چون شکر:شیرین و،چون گوهر:زبان پارسی ست

فارسی،فرهنگی و آیین و نشان پارسی ست

آنچه از توفان و از باران نمی یابد گزند

کاخ فردوسی،خدای شاعران پارسی ست

بر سر یاران افغان و بلوچ آذری

شاخ پر بار زبان پرتوان پارسی ست

وحدت کرد و لر و تاجیک در ایران زمین

از زبان مشترک با دودمان پارسی ست

گرچه گوید همدلی از همزبانی خوشتر است

این زبان حبل المتین همدلان پارسی ست

این زبان مادری همچون نشانی از پدر

خار چشم ناتوان دشمنان پارسی ست

واژگانش در هجوم گویش بیگانگان

پاسدار گویش گویندگان پارسی ست

در بهارستان میهن،صد نگارستان بپاست

جای جای خاک پایش بوستان پارسی ست

چون سه رنگ پرچم سبز و سپید و سرخ ما

جایگاهش قلب مردان و زنان پارسی ست

خانه ی ایرانیان پاینده و جاوید باد

تا که جاویدان زبان جاودان پارسی ست

 از دکتر شاهین سپنتا



برچسب ها : سروده هاي ملي,

موضوع :
سروده هاي ملي  ,  , 

وطن کجاست ؟

وطن یعنی همه آب و همه خاک                      وطن یعنی همه عشق و همه پاک

به گاه شیرخواری گاهواره                         به روز و درد پیری ، عین چاره

وطن یعنی پدر ، مادر ، نیاکان                               به خون و خاک بستن عهد و پیمان

وطن یعنی هویت ، اصل ، ریشه                      سرآغاز و سرانجام همیشه

وطن یعنی محبت ، مهربانی             نثار هر که دانی و ندانی

وطن یعنی نگاه هموطن دوست                     هر آنجایی که دانی هموطن اوست

وطن یعنی قرار بیقراری                     پرستاری ، کمک ، بیمارداری

وطن یعنی هوای کوچه ی یار                           در آن کو دل شکستن های بسیار

نگاهی زیرچشمی ، عاشقانه                           به کوچه آمدن با هر بهانه

وطن یعنی غم همسایه خوردن                 وطن یعنی دل همسایه بردن

وطن یعنی زلال چشمه ی پاک                     وطن یعنی درخت ریشه در خاک

ستیغ و صخره و دریا و هامون                       ارس ، زاینده رود ، اروند ، کارون

دنا ، الوند ، کرکس ، تاق بستان                   هزار و قافلانکوه و پلنگان

وطن یعنی بلندای دماوند                                 شکیبا ، دل در آتش ، پای در بند

وطن یعنی شکوه اشترانکوه                      به دریای گهر استاده نستوه

وطن یعنی سهند صخره پیکر                        ستیغ سینه در سنگ تمندر

وطن یعنی وطن استان به استان                             خراسان ، سیستان ، سمنان ، لرستان

کویر لوت ، کرمان ، یزد ، ساری                          سپاهان ، هگمتانه ، بختیاری

طبس ، بوشهر ، کردستان ، مریوان                 دو آذربایجان ، ایلام گیلان

اراک ، فارس ، خوزستان و تهران                            بلوچستان و هرمزگان و زنجان

وطن یعنی سرای ترک با پارس                               وطن یعنی خلیج تا ابد فارس

بهشتی چشم را گسترده در پیش                      ابوموسی و مینو ، هرمز و کیش

وطن یعنی همه سازندگی ها                   رهایی از تمام بندگی ها

بریدن دست غیر از گردن نفت                        صلای صبح ملی نفت

وطن یعنی ز هر ایل و تباری                          وطن را پاسبانی ، پاسداری

وطن یعنی دلیر و. گرد با هم                        وطن یعنی بلوچ و کرد با هم

وطن یعنی سواران و سواری                     لر و کرد و یموت و بختیاری

همه یک جان و یک دل بودن ما                  به دامان وطن آسودن ما

وطن یعنی دلی از عشق لبری                         گره باف ظریف فرش تبریز

وطن یعنی هنر یعنی سپاهان                            حریر دستباف فرش کاشان

وطن یعنی کتیبه در دل سنگ                              تمدن ، دین ، هنر ، تاریخ ، فرهنگ

وطن یعنی همه نیک و بهنجار                  چه پندار و چه گفتار و چه کردار

وطن یعنی شب رحمت ، شب قدر                            شب جوشن ، شب روشن ، شب بدر

وطن یعنی هم از دور و هم از دیر                      سده ، نوروز ، یلدا ، مهرگان ، تیر

وطن یعنی جلال مانده جاوید                             ستون و سر ستون تخت جمشید

هزاران نقش و خط مانده در یاد                                صبا ، کلهر ، کمال الملک ، بهزاد

نکیسا ، باربد ، افسانه و چنگ                             سرود تیشه ی فرهاد در سنگ

سر و سرمایه های سرفرازی                      ابوریحان و خوارزمی و رازی

به اوج علم و دانش رهنوردی                        ابونصر ، ابن سینا ، سهروردی

به بحر عشق و عرفان ناخدایی                           عراقی ، رودکی ، جامی ، سنایی

وطن یعنی به فرهنگ آشنایی                      در لفظ دری را دهخدایی

وطن یعنی جهانی در دل جام                          وطن یعنی رباعیات خیام

وطن یعنی همه شیرین کلامی                            فاف عشق در شعر نظامی

وطن یعنی نگاه مولوی سوز                                حضور نور در شمس شب و روز

وطن یعنی پیام پند سعدی                            زبان پیوسته در پیوند سعدی

وطن یعنی هوا و حال حافظ                     شکوه باور اندر فال حافظ

وطن یعنی تبیره ، دمدمه ، کوس                          طلوع آفتاب شعر از طوس

وطن یعنی شب شهنامه خواندن                              سخن چون رستم از سهراب راندن

وطن یعنی رهایی زآتش و خون                          خورش کاوه و خشم فریدون

وطن یعنی زبان حال سیمرغ                         حدیث یال زال و بال سیمرغ

وطن یعنی امید نا امیدان                               خروش و ویله گرد آفرینان

وطن یعنی لگام و زین و مهمیز                        سواران قران و رخش و شبدیز

وطن یعنی گرامی مرز تا مرز                          وطن یعنی حریم گیو و گودرز

وطن یعنی دل و دستی در آتش                        روان و تن ، کمان و تیر آرش

وطن یعنی شبح یعنی شبیخون                            وطن یعنی جلال الدین و جیحون

وطن یعنی به دشمن راه بستن                            به اوج آریو برزن نشستن

وطن یعنی دو دست از جان کشیدن                         به تنگشتان و دشتستان رسیدن

زمین شستن ز استبداد و از کین                       به خون گرم در گرمابه ی فین

وطن یعنی اذان عشق گفتن                             وطن یعنی غبار از عشق رفتن

نماز خون به خونین شهر خواندن                            مهاجم را ز خرمشهر راندن

سپاه جان به خوزستان کشیدن                             شهادت را به جان ارزان خریدن

وطن یعنی هدف یعنی شهامت                                  وطن یعنی شرف یعنی شهادت

وطن یعنی شهید ، آزاده ، جانباز                            شلمچه ، پاوه ، سوسنگرد ، اهواز

وطن یعنی شکوه سرفرازی                               وطن یعنی ز عالم بی نیازی

وطن یعنی گذشته ، حال ، فردا                           تمام سهم یک ملت ز دنیا

وطن یعنی چه آباد و چه ویران                               وطن یعنی همین جا ، یعنی ایران

علیرضا شجاع پور , این سروده با صدای گرم آقای علیرضا عصار خوانده شده است




برچسب ها : سروده هاي ملي,

موضوع :
سروده هاي ملي  ,  , 

تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم  

اگر ایران بحز ویران سرا نیست                     من این ویرانسرا را دوست دارم

اگر تاریخ ما افسانه رنگ است                 من این افسانه ها را دوست دارم

نوای نای ما گر جانگداز است                   من این نای و نوا را دوست دارم

اگر آب و هوایش دلنشین نیست                  من این آب و هوا را دوست دارم

بشوق خار صحراهای خکش                  من این فرسوده پا را دوست دارم

من این دلکش زمین را می پرستم              من این روشن سما را دوست دارم

اگر بر من ز ایرانی رود زور                  من این زور آزما را دوست دارم

اگر آلوده دامانید اگر پاک                           من ای مردم شما را دوست دارم

پاینده و جاوید ایران

شادروان مهدی اخوان ثالث




برچسب ها : سروده هاي ملي,

موضوع :
سروده هاي ملي  ,  , 

ایران ما افتخار جهان

سالها مشعل ما پیشرو دنیا بود                   چشم دنیا همه روشن به چراغ ما بود

درج دارو همه در حکم حکیم رازی                   برج حکمت همه با بوعلی سینا بود

با حکیمان جهان مشق خطی خوانا بود               عطر عرفان همه با نسخه شعر عطار بود

اوج فکرت همه با مثنوی مولانا بود                داستانهای حماسی به سرود و بسزا

خاص فردوسی و آن همت بی همتا بود                پند سعدی کلمات ملک العرش علا

عزل حواجه سرود ملا اعلا بود                    کاوه ماست که بر قاف قرون عنقا بود

"تاج تاریخ جهان کوروش بزرگ هخامنش است"              کز قماشی و منشی محتشم و والا بود

عدل کسری چه همایی است همایون سایه               که نه بر صحنه تاریخ چنین سیما بود

شاه شطرنج فتوحات همانا نادر                   کز سلحشوری و لشگر شکنی غوغا بود

خاتم گمشده را باز بجو ای ایران               "که بدان حلقه جهان زیر نگین ما بود"

استاد شهریار شاعری نامی ایران




برچسب ها : سروده هاي ملي,

موضوع :
سروده هاي ملي  ,  , 


دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ