سهراب...
گفتی چشمها را باید شست شستم
گفتی جور دیگر باید دید دیدم
گفتی قایقی باید ساخت ... ساختم
گفتی چترها را باید بست زیر باران باید رفت
گفتی دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست
و چه زیبا و دلنشین گفتی چـه عمیـق و عارفـانه گـفتی
یکی جایی گرفت حرفاتـو مگـه بــرا اهــل دلــا نگفتی
چترها را بستم، نقاب ها را برداشتم، زیر باران رفتم، زیر یک حمام بارانی، دوست را زیر باران دیدم، زیر بارانی که می شوید پیرایه های همه کس، عشق را زیر باران جستم، اما ...
و باز می گویم که چه زیبا و ژرف گفتی سهراب
برچسب ها : سهراب, شاعران بزرگ ايراني, ,
موضوع :
سهراب سپهري , ,